نوروز افلاکیان

منتظر اسفند ۲۷, ۱۳۹۰ ۰

سیم خاردار ، سلاح ، سمبه ، کمی علف به عنوان سبزه ،سرنیزه ، سنگر اما یک سین کم آمد بچه ها سیّدی را از بیرون سنگر صدا می کنند و سر سفره می نشانند ، هفت سین سنگر کامل شد ، سیّد .

روزهای نزدیک عید سنگرها هم خانه تکانی می شدند . خاک روی آن را کمی بیشتر می کردند و مشمّع تمیزتر و سالم تری را بر روی آن می انداختند، پتو ها را از کف نمناک سنگر در می آوردند و تکانی می دادند و خاک آن را می گرفتند و اگر همّت و حالی بود کف بعضی از سنگرها را گودتر می کردند و همه چیز را برای نشستن دور هم و خواندن دعای تحویل سال آماده می کردند .

شب های عید بهترین زمان برای محاسبه بود . مثل من و تو می نشستند پای سفره ی هفت سینی که سیب و سماق و سکه ای هم در کار نبود و برایشان اهمیّتی نداشت ، مهم سفره ی دلشان بود که ستاره هایش را وقتی یامحول الحول والاحوال می خواندند ، می تکاندند …

نوروز، در جبهه همیشه در میان گلوله ها با گل و بوسه توأم می شد . دو رکعت نماز روی آن سجاده ی پاک می خواندند و آن قدر همرزمان با هم رفیق بودند که یک دستمال سفید پیدا شود ، برای پاک کردن آن بلورهای محرمانه !

نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه ها معمول بود ، که بعضی خودشان طلب می کردند و نوعش را معین ، چنان که یکی از دیگری عبارت « کُتِبَ عَلَیکُم القِتال » را می نوشت و در پاکتی تقدیمش می کرد که تا سر حدّ شهادت نصب العین همرزمش بود . دیدو بازدید از گردان های همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسی با آن ها هم از جمله سنّت های حسنه ای بود که در ایّام نو به ندرت ترک می شد . بچه هایی بودند که چهار ، پنج سال سابقه ی حضور در منطقه داشتند و همین امر ایجاب می کرد که مثل خانه ی خود ، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بی توجه نباشند .

در شرایط عادی جبهه و جنگ تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود . عید بچه ها ، سکه های یک تا پنج ریالی و انعکاس صد تا هزار ریالی متبرک ، دست حضرت امام (ره) بود . و غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی همه جا دایر .

 بچه ها تـحویل سال
یـادش بخیـر هـویـزه
چیـده بودیم توسفره
سیـمینـوف وسرنیزه
بچـّه هــا خیـلــی گشتــن
تــوجبهـه سیب نـداشتیـم
بـجـای سیـب تـو سفـــره
کمپـــوتِ شو گــذاشتیـم
تـوی سفـره گذاشتـیم
یه کاسه سکّه و سنگ
سُمبـه بجـای سنجـد
یـه سـفـره رنـگـارنـگ
امـا یه سین کم اومد
همه تو فکـری رفتـن
با خنــده و مـصـمــم
هـمـه یک صدا گفتـن
بجـای هفتمین سیـن
توسفـره سر میذاریم
سَر کــَمه هرچی داریم
پــــای رهبر میــذاریــم

شعر : مرحوم ابوالفضل سپهر

فرستادن دیدگاه »